کد مطلب: ۶۵۷۸
تعداد بازدید: ۲۴۴
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۲
همه باید بدانند | ۶
اگر پیامبر خودش معصیت کند و برخلاف گفتارش عمل نماید، سخنانش از اعتبار و ارزش ساقط می‌شود و به وسیله‌ی اعمال خود گفتار خویش را نقص می‌کند و عملاً مردم را به سوی گناه و مخالفت با قوانین الهی راهنمایی می‌کند و این مطلب قابل تردید نیست که تبلیغِ عملی، مؤثرتر از تبلیغ زبانی است. پیامبر اگر اهل خطا و اشتباه و فراموش باشد، اعتماد از او سلب می‌شود و گفته‌هایش بی‌ارزش خواهد بود.

فصل دوّم: نبوّت | ۱

نبوت


بر خدا لازم است که برای ارشاد و راهنمایی بشر، پیامبرانی را مبعوث کند و قوانین و احکام ضروری را در اختیارشان قرار دهد.

دلیل محبت:

غرض از آفرینش انسان، تنها این نیست که مدتی در جهان زندگی کند و از نعمت‌های الهی بهره‌مند گردد، و با هزاران کوشش و زحمت و تحمل انواع ناملایمات؛ دوران کوتاه و محدود عمر خویش را به پایان رساند، آن‌گاه بمیرد و نابود گردد، اگر چنین باشد، آفرینش انسان و جهان لغو و بیهوده خواهد بود[1] و ساحت مقدس پروردگار حکیم، از انجام کار لغو و بیهوده منزه و پاک است. بلکه انسان به منظور عالی‌تری آفریده شده است. خدا بشر را آفریده تا فضایل و کمالات انسانیت را تحصیل کند و لیاقت پیدا کند که در جهان دیگر به درجات و مقاماتی واصل و به ثواب‌هایی نایل گردد.
بنابراین، بشر محتاج است به برنامه‌ی کامل و احکام و قوانین جامعی، که از یک طرف زندگی دنیوی او را منظم سازد و از تعدیات و زورگویی‌های افراد جلوگیری کند و حقوق و آزادی و آسایش او را تضمین نماید، از طرف دیگر راه تکامل انسانیت و صراط مستقیم دیانت و رجوع الی الله را، در دسترسش قرار دهد، و کمالات و فضایل نفسانی را به او تعلیم دهد، و اخلاق زشت و عوامل انحراف را معرفی نماید؛ اما عقل کوتاه و ناقص بشر، نمی‌تواند چنین قوانین و دستورات کاملی را جعل و تدوین کند و در اختیار ملت قرار دهد؛ زیرا

اولاً: علوم و اطلاعات بشر ناقص و محدود است، از احتیاجات گوناگون انسان و جهات خیر و شر و موارد تزاحم و برخورد قوانین اطلاع کافی ندارد. شاهد سخن این‌که بشر از آغاز پیدایشش تا حال، همواره کوشش می‌کرده که قوانین کاملی برای اراده‌ی اجتماع تدوین کند، در این راه زحمت‌ها کشیده و بودجه‌های زیادی صرف نموده، اما هنوز نتوانسته است قوانین مطلوبش را به دست آورد. هر روز قانونی را تصویب می‌کند، ولی طولی نمی‌کشد که به نواقص آن پی می‌برد، یا به کلی لغوش می‌کند، یا با تصویب تبصره‌هایی درصد اصلاحش برمی‌آید.
ثانیاً: غریزه‌ی خودخواهی و منفعت‌جویی قانون‌گذاران بشر هرگز اجازه نمی‌دهد که از منافع خود و وابستگانشان چشم‌پوشی کنند و تمام بشر را به یک چشم نگاه کنند، و مصالح و منافع عموم بشر را منظور بدارند، و هر گاه تصمیم بگیرند، که از خوی خودخواهی و تعصب پیروی نکنند و بدان مطلب تظاهر کنند، بالاخره طبیعت و غریزه‌ی سرکش غلبه می‌کند و خواه‌ناخواه در مسیر منفعت‌جویی قرارشان می‌دهد.
ثالثاً: قانون‌گذاران بشر، از فضایل و کمالات روحانی بی‌اطلاعند و از برنامه‌ی زندگی معنوی بی‌خبرند، سعادت بشر را جز از ناحیه‌ی امور مادی می‌نگرند؛ در صورتی که زندگی دنیوی انسان از زندگی روحانی جدا نیست و ارتباط عمیقی بینشان برقرار است.
تنها آفریننده‌ی انسان و جهان است، که به تمام جهات مصالح و مفاسد واقعی انسان، احاطه دارد و راه تکامل و اجتناب از مهالک را به خوبی می‌داند و می‌تواند احکام و قوانین کاملی که سعادت دنیوی و اخروی انسان را تأمین کند در اختیارش قرار دهد.
بر همین اساس است که می‌گوییم: پروردگار حکیم هرگز انسان را وادی سرگردانی و جهالت رها نمی‌سازد، بلکه الطاف بی‌پایانش اقتضا دارد که به وسیله‌ی پیامبران برگزیده‌ای که خود از جنس بشرند، قوانین و برنامه‌های لازم را در اختیار مردم قرار دهد.
پیامبران افراد برگزیده و ممتازی هستند، که می‌توانند با خدای جهان، ارتباط پیدا کنند و حقایقی را دریافت دارند. و به مردم ابلاغ نمایند. این‌گونه ارتباط را، وحی می‌گویند وحی یک نوع ارتباط و تماس مخصوصی است، که بین پروردگار جهان و پیامبر حاصل می‌شود. پیامبر به وسیله‌ی چشم باطن، حقایق جهان هستی را مشاهده می‌کند، با گوش دل سخنان غیبی را می‌شنود. و به مردم ابلاغ می‌کند.


شرایط پیامبری


عصمت:

پیغمبر باید معصوم باشد؛ یعنی یک قدرت و نیروی غیبی داشته باشد که مرتکب گناه نشود و از خطا و اشتباه در امان باشد، تا احکام خدایی که به منظور هدایت مردم فرستاده شده، بدون کم و زیاد، در اختیارشان قرار گیرد.
اگر پیامبر خودش معصیت کند و برخلاف گفتارش عمل نماید، سخنانش از اعتبار و ارزش ساقط می‌شود و به وسیله‌ی اعمال خود گفتار خویش را نقص می‌کند و عملاً مردم را به سوی گناه و مخالفت با قوانین الهی راهنمایی می‌کند و این مطلب قابل تردید نیست که تبلیغِ عملی، مؤثرتر از تبلیغ زبانی است. پیامبر اگر اهل خطا و اشتباه و فراموش باشد، اعتماد از او سلب می‌شود و گفته‌هایش بی‌ارزش خواهد بود.

علم:

پیامبر باید تمام قوانین و احکامی را که برای سعادت دنیوی و اخروی بشر، لازم است بداند، و به هیچ موضوع و مطلبی که برای راهنمایی و ارشاد ضرورت دارد جاهل نباشد، تا بتواند راه حقیقی تکامل و برنامه‌های سعادت بشر را به طور کامل در اختیارش قرار دهد، و صراط مستقیمِ دیانت را که یک راه بیش نیست و بین اجزائش ارتباط عمیقی برقرار است، معرفی کند.

معجزه:

معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که از راه اسباب و علل غیرعادی واقع شود و نیروی بشر از انجام مثل آن عاجز باشد. پیامبر چون مدعی است که برخلاف جریان عادی، می‌تواند با عوالم غیبی و پروردگار جهان ارتباط پیدا کند و علوم و معارفی را از آن راه به دست آورد، و مدعی است که از جانب خدا مأموریت یافته که به راهنمایی و هدایت مردم بپردازد، و احکام و قوانینش را احکام خدایی معرفی می‌کند، باید برای اثبات مدعای خودش کاری انجام دهد، که از کارهای عادی بشر نباشد و قدرت بشر از آوردن مثل آن عاجز باشد، تا به وسیله‌ی آن کار پیامبری و ارتباط با خدای جهان، که خودش نیز از امور غیرعادی است اثبات گردد این قبیل کارها را معجزه می‌نامیم.
به طور خلاصه، چون پیامبر مدعی ارتباط با خداست، باید سنخ کارهای خدای را نشان دهد تا ارتباطی را که ادعا می‌کند، ثابت نماید.
ولی ناگفته نماند که برنامه‌ی پیامبران چنان نبود که از اسباب و علل طبیعی به طور کلی دست بردارند و در انجام هر کاری متوسل به معجزه شوند، بلکه در هر جا که ضرورت اقتضا می‌کرد و اثبات پیامبری بر اتیان معجزه توقف داشت اقدام به معجزه می‌کردند.


راه شناختن پیامبر


به اثبات رسید که یک پیامبر دارای موقعیت و مقام فوق‌العاده‌ای است، که می‌تواند با خدا ارتباط پیدا کند و به وسیله‌ی وحی حقایقی را دریافت دارد، پیامبر دارای نیروی فوق‌العاده‌ی عصمت می‌باشد و از گناه و خطا و نسیان معصوم است و معلوم است که تشخیص این مقام مهم و مرموز از هر کسی ساخته نیست، به همین علت، به یکی از دو راه می‌توان پیغمبر را شناخت و صادق بودن او را تشخیص داد:

راه اول:

این‌که پیامبر دیگری که پیامبری او به اثبات رسیده باشد، وی را تصدیق کند یا قبلاً از آمدنش خبر دهد و علایم و آثارش را بیان نماید.

راه دوم:

این‌که برای صدق گفتارش معجزه‌ای بیاورد و کاری را انجام دهد که بشر از امثال آن عاجز باشد. وقتی انسان دید، شخصی ادعای پیامبری می‌کند و می‌گوید من از جانب خدا مأمورم که شما را راهنمایی کنم، و برای صدق گفتارش کاری را انجام می‌دهد که از عهده‌ی بشر ساخته نیست، یقین پیدا می‌کند که راستگو است؛ زیرا اگر دروغگو بود، خدای جهان به وسیله‌ی معجزه تأییدش نمی‌کرد، چون تأیید دروغگو اغراء به جهل[2] و قبیح است، و خدا مرتکب کار زشت نمی‌شود.
برای تشخیص مقام عصمت و نبوت راه دیگری که همگانی باشد جز این دو راه وجود ندارد.

ولی ناگفته نماند که:

برای دانشمندان و اهل تحقیق، راه دیگری نیز باز است، آنان می‌توانند قوانین و احکام دین را مورد مطالعه و بررسی عمیق قرار دهند و بین آن قوانین و سایر قوانین مقایسه کنند و مصالح و امتیازات آن‌ها را درک نمایند. در سیره و رفتار و گفتار شخص مدعی نبوت کنجکاوی و دقت کنند، و به دین وسیله تأییدات و شواهدی، برای صدق دعوایش به دست آورند و نیروی ایمان خودشان را تقویت نمایند. اما پیمودن این راه از هر کسی ساخته نیست و جز برای تأیید مقام نبوت و تقویت نیروی ایمان ارزشی ندارد. در قرآن کریم برای گروهی از پیامبران، معجزاتی ذکر شده: هر کس قرآن را کتابِ آسمانی بداند، ناچار است آن‌ها را قبول کند، داستان اژدها شدن عصای موسی و زنده شدن مرده و شفا یافتن کور مادرزاد به وسیله‌ی حضرت عیسی قابل انکار نیست، قضیه‌ی سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره صریح قرآن است.


خودآزمایی


1- غرض از آفرینش انسان چیست؟
2- از چه راه‌هایی می‌توان پیغمبر را شناخت و صادق بودن او را تشخیص داد؟

 

پی نوشت ها


[1]. «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون»؛ آيا گمان مى‏كنيد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و به سوى ما رجوع نمى‏كنيد؟». (مؤمنون (23)، آيه‌ی 115).
[2]. اغراء به جهل: به جهل و نادانى انداختن مردم.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی‌مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: